سادگیهای خاکی رنگ
نیازی نیست خیلی دور بروید. مروری بر زندگی گذشتهی خود شما، و یا اگر خیلی طفل خوشبختی بودید، مرور زندگی یا خاطرات اطرافیان یا آشنایان به شما نشان میدهد که نوع ارتباط و طرز برخورد و رفتار با کودکان در اغلب موارد چگونه است! کودکان ما معمولاً آنطور که باید احترام نمیشوند و آنطور که لازم است مورد توجه قرار نمی گیرند. براساس برخوردی که با کودک میشود، او در مواردی بزرگ پنداشته میشود. گاهی خطاب مادر به یک کودک هفت ساله چنین است: “تو نمی شرمی؟ کلان دختر شدی ولی یاد نداری چای دم کنی. او خدا، پیش مردم چطور سر بالا کنم؟ ای دختر کلان شوه آبروی ما را میبره!” و یا خطاب پدر به پسر: “او بچه صحیح کار کو. کلان مرد شدی. هنوز یاد نگرفتی چطور وسایل را سر جای شان بگذاری؟”
و در مواردی همین کودک بسیار ساده و احمق پنداشته میشود: “تو خورد هستی. ده ای گپا چی میفامی؟ گپ دهان خوده بفام. چشم سفید!!!” وقتی کودک چنین پیام های ضد و نقیض از نزدیکترین اعضای فامیل خود دریافت میکند، به اعتماد به نفس خود، به عزت و کرامت و احترام خود، و به توانایی های خود شک میکند. طفل در دوران ابتدایی زندگی والدین خود را الگو و سرمشق میداند. او حق را به آنها میدهد و نظر آنها را باور میکند، چون این والدین یا همان قهرمانان زندگی او هستند و اگر اشتباهی هم شده باشد، این اشتباه را او مرتکب شده نه آنها! نقصی اگر باشد متوجه اوست نه والدین او. این همان دوره ایست که نقش سازندهای در شکلگیری شخصیت طفل دارد و ممکن است در ساختار شخصیتی او تاثیرات پایدار بجا گذارد. موضوع بسیار ظریف ولی حیاتی همین است! والدین باید رفتار خود را نظر به توانایی و ظرفیت اولاد خود تنظیم کنند. با یک طفل هفت ساله طوری برخورد کنند که قدرت درک گفتار و رفتار شان را داشته باشد. توقع درک و شعور فرد ۲۰ ساله از یک طفل هفت ساله یک توقع غیرمنطقی و بیجاست! به همین شکل، با هر طفل دیگر نظر به سن جسمی و عقلی او رفتار شود، بخصوص که اطفال افغان استرس به مراتب بیشتری را نسبت به کودکان کشورهای دیگر تحمل میکنند. تعداد زیادی از همین کودکان در اکثریت موارد در اقتصاد خانواده سهیم اند و در حد توان – و گاه بیش از حد توان – کمک میکنند، با مصروف شدن در یک کار شاقه یا غیرشاقه. حتا نقش دختران کمسن نیز امروزه تا حدی متفاوت شده است. آنها زمانی فقط در داخل خانه با مادر در پاکیزگی و آشپزی سهم میگرفتند، ولی عدهای از آنها امروز در بیرون از منزل درگیر کار میشوند تا بخشی و در مواردی تمام مخارج زندگی خانواده را تامین کنند. بنابرین مهم است تا والدین نوع تربیت و برخورد با کودکان خود را اصلاح کنند و اگر نمیدانند، از دوستان باتجربه و صاحبنظر کمک بگیرند. نوشتهی زیر نیز به اهمیت احترام و توجه به کودکان اشاره میکند.
در شکلگیری شخصیت کودک به تاثیر عوامل متعددی مانند عوامل ارثی، خانواده ، مکتب و جامعه میتوان اشاره کرد. اما در این میان به نظر میرسد که خانواده بیشترین نقش را در شکل گیری شخصیت و تامین سلامت روانی کودک ایفا میکند. کودک اولین تجربهها و رفتارهای خود را در درون خانواده و در ارتباط نزدیک با پدر و مادر میآموزد که همین تجربهها و یادگیریهای اولیه پایه واساس شخصیت کودک را به وجود میآورند.
آگاهی بر این که چگونه تجارب اولیه زندگی شخصیت فرد را قالبریزی مینماید میتواند از نظر علمی به ما کمک کند تا در تربیت کودکانمان عاقلانهتر گام برداریم. بسیاری از مسائلی که جامعه با آن دست به گریبان است از جمله پرخاشگری، ازخودبیگانگی، مشکلات روانی و … شاید از این طریق بهتر محدود شوند، بخصوص اگر ما در باره نحوه تاثیر رفتار و نگرشهای والدین بر کودکان و نقش خانواده بر صحت روانی کودکان شناخت دقیقتری داشته باشیم. برای فراهم آوردن شرایط رشد طبیعی و سالم طفل، علاوه بر توجه به نیازهای جسمی کودک از قبیل تغذیه، لباس، صحت و… اهمیت توجه به نیازهای روانی و عاطفی کودک از سوی والدین، نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری دارد. بطور مثال در این زمینه میتوان به وظیفه و نقش مهم پدر و مادر در بوجود آوردن احساس ارزشمندی، احترام به خود و به طور کلی عزت نفس در کودک و سوق دادن او در مسیر تبدیل شدن به یک بزرگسال متکی به خود اشاره نمود. احترام گذاشتن به کودک یکی از اساسیترین مباحثی است که همواره مورد توجه روانشناسان و کارشناسان تعلیم و تربیه بوده است. بعضی از والدین ممکن است کودک خود را دوست داشته باشند ولی به او احترام نگذارند. نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن کودک کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید. احترام به کودک به همان اندازه اهمیت دارد که دوست داشتن او. اگر به کودک احترام بگذارید، او به زودی تصویر مثبتی از خود پیدا خواهد نمود. به عبارت دیگر او خود را دوست خواهد داشت. چنین طرز فکری در مورد خود اهمیت فوقالعادهای در صحت روانی کودک دارد. احترام مانند دوست داشتن هم از طریق بیان و هم از طریق عمل نشان داده می شود. شما میتوانید با گوش دادن فعال به حرفهای کودک، برقراری تماس چشمی، توجه به گفتههای کودک بدون آنکه برای اتمام سخنانش بیصبری نشان دهید، کمک کردن به کودک در یافتن کلمات مناسب برای توضیح دادن و به زبان آوردن هیجاناتش و قطع نکردن حرفهای او؛ همچنین پرسیدن سوالاتی مانند “منظورت از این چیزی که گفتی….چیست؟”یا “راجع به این مسئله ….. چه فکر میکنی؟” و بدینوسیله احترامی را که او بدان نیاز دارد برآورده سازید.
شما همچنین میتوانید با تشویق از کاری که او انجام میدهد احترام خود را نسبت به او نشان دهید، حتی اگر این کار کامل و بینقص نباشد. درینصورت او فرصت مییابد تا عقاید خود را بدون ترس از تمسخر و استهزا نمودن بیان کند. بطور خلاصه، شما میتوانید احترام خود را هر زمان با بیان کلمات یا عمل مبنی بر اینکه او فرد با ارزش و مهمی است نشان دهید. احترام به کودک اضطراب و تنش او را کاهش خواهد داد. این امر به ویژه هنگامی اهمیت دارد که کودک به محیط جدیدی نظیر صنف، کودکستان، مکتب، و غیره وارد می شود. اگر کودک به خود اطمینان داشته باشد، یادگیری برای او راحتتر و لذت بخش تر خواهد بود. احترام کیفیتی است که کودک باید آن را کسب کند. کودک نیاز به فرصتهای دارد تا احترام را بر یک اساس فردی بدست آورد و اگر شما فردی حمایتکننده بوده و هرگز اجازه تصمیمگیری به کودک ندهید او هرگز احترامی که لازم است را بدست نخواهد آورد. از طرف دیگر، اگر شما خیلی آسانگیر باشید و اجازه دهید کودک کلیه تصمیمات را اتخاذ نماید، او هرگز رفتار مسئولانه نسبت به دیگران را نخواهد آموخت و در نتیجه مورد احترام نیز واقع نخواهد شد. اطفال به منظور نشان دادن تواناییها و مهارتهای زندگی نیاز به فرصت و گذشت زمان دارند. به هر حال، به منظور فرصت دادن به کودک لازم است به خاطر داشته باشید که تواناییهای او را با فرد دیگری مانند خواهر، برادر یا سایر کودکان مقایسه نکنید. مقایسه کردن دلیل بر عدم احترام برای فردیت کودک بوده و امکان اینکه بخاطر لیاقت و مهارتش مورد تشویق قرار بگیرد از دست میرود. عکسها برگرفته از: http://www.afghanphoto.blogspot.com/ منبع: سلامت نیوز
نظرات شما عزیزان: مانا
![]() ساعت10:42---9 دی 1391
سلام بابت مطالب زیبایی که در وبلاگ قراردادین بسیار ممنونم
پاسخ:سلام خواهش میکنم...خوب هستید،چندوقتی است خبری از شما نداشتم..خوشحال شدم نظرتون را دیدم. مانا سرداری
![]() ساعت8:31---11 آذر 1391
ممنون بابت همه نکته های زیبا و اخلاقی شما من موضوع پایان نامم ادبیات کودک می خواستم اگه میشه لطف کنید چند منبع در زمینه روانشناسی کودک معرفی کنین مرسی
پاسخ:سلام.در ارتباط با تربیت کودک به کتاب دکتر شفیع آبادی مراجعه کنید. هستی
![]() ساعت12:46---7 آذر 1391
سلام مهدخت جان.خیلی اومدم وبلاگت نبودی. درسم تموم شد و نمره پایان نامه ام رو کامل گرفتم. و به لطف خدا تا حدودی به آرامش رسیدم. .....بازم ازت ممنونم.
پاسخ:سلام عزیزم،مبارک باشه،تبریک میگم،خیلی برات خوشحالم،امیدوارم همیشه تو همه مراحل زندگیت موفق باشی.من که کاری نکردم، هرچه داری از اراده خودت داری.پیروز باشی گل. مینا
![]() ساعت0:09---5 آذر 1391
سلام خانم نبوی.مدت زیادی سر به وبلاگتون نزده بودید دلمون برای مطالب جذابتون تنگ شده بود.التماس دعا داریم
پاسخ:سلام.بله حق با شماست،شما لطف دارید. جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 19:48 :: نويسنده : مهدخت نبوی
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب نويسندگان |
||
![]() |